خاطره بارداری
22 بهمن 95 بود که مهمون داشتیم کلی کار کرده بودم ولی خیلی بی حال بودم تا دو روز گذشت و فکر کردم یک تست انجام بدم ساعت 6 صبح 24 بهمن پاشدم و تست رو انجام دادم بله مثبت بود و من هم کلی ذوق زده طاقت نیاوردم و بابایی زود بیدار کردم و بهش گفتم اون از من خوشحال تر شد و تصمیم گرفتیم بریم آزمایشگاه تا مطمئن بشیم واون روز خیلی روز خوبی بود دیگه بابایی حسابی هوامون داشت حسابی بهمون رسیدگی میکرد و جا داره این جا از بابایی خیلی تشکر کنم بابت زحماتش تو اون دوران یکی از دوستان خوبم خیلی کمک حالم بودپری جون خدا روشکر بارداری خوبی داشتم و اصلا اذیت نشدم شما خیلی نی نی ارومی بودی 15 هفته بودم رفتم سو نوگرافی برای من و بابایی مهم نبود بچمون چی باشه اقای دکتر گفت پسره ومن هم خیلی خوشحال شدم از اون روز دیگه دنبال اسم پسر بودیم تا این که بابایک روز زنگ زد و گفت اسم یک پسرخیلی ناز رهام بوده گفتم وای چه اسم قشنگی و دیگه اسم شما رهام شد تا این که هفته 38 بودم فهمیدم که میخوای به دنیا بیای بابا رفته بود سر کار سریع بهش زنگ زدم و به مامای همراه هم تماس گرفتم تا بستری بشم ساعت 10 شد و شما ساعت 3.30 بامداد به دنیا اومدی بهترین زمان و تاریخ روز تولد توست گل نازم
این هم عکس رهام وقتی تو شکم مامانی بود اینجا رهامم 250 گرم بوده